به گزارش مشرق، در این فوتبال که هیاهوی فراوانی داشته و توجه زیادی به آن از سوی مسئولان و مردم می شود، هستند کسانی که در همین فوتبال پر زرق و برق فراموش شده اند و در گوشه ای به درد خود میسوزند، همانهایی که در راه فوتبال همه چیزشان را از دست دادند.
ضربالمثل « پهلوان زنده را عشق است» را مدیران و مسئولان فوتبالی به خوبی با آن آشنا هستند و وقتی دچار مشکلی میشوی و دیگر توانی برای ادامه نداری به راحتی فراموشت میکنند.
این فوتبال اگر برای خیلیها آب و نان داشته، برخیها را هم از زندگی انداخته است. «سعید پاژخ» یکی از آنها است. یکی از آنهایی که به راحتی برای مدیران باشگاهی که برای تیم آنها بازی میکرد و در آن تیم سلامتیاش را از دست داد، فراموش شد.
خانوده پاژخ در فوتبال تبریز به خوبی شناخته میشوند و حضور آنها به مسابقات جام تخت جمشید باز میگردد. دورانی که محمدعلی، پدر سعید پاژخ و کریم پاژخ عمویش در دو تیم پر طرفدار تبریز یعنی ماشین سازی و تراکتورسازی بازی میکردند.
سعید هم که سوژه این گزارش است، چند فصلی را در ماشین سازی حضور داشت و یکی از خوبهای این تیم بود، بازیکنی که در یکی از اردوهای ماشین سازی دچار بیماری سختی شد که ایمنی بدن او را هر روز ضعیف تر کرد و حالا به گوشهای از بیمارستان کشانده و دیگر توان راه رفتن را هم از او گرفته است.
بیمارستان امام خمینی تهران محل ملاقاتمان است. ساکت و آرام در یکی از اتاقها روزها را شب و شبها را به روز میرساند. پیش از این که زمینگیر شود مسافرکشی میکرد تا امرار معاش کند و هزینه درمان را دربیاورد، اما حدود یک هفته ای است که دیگر این کار را هم نمی تواند انجام دهد و دامادشان میگوید دچار بیماری پوستی «پمفیگوس» شده است. در کنار آن دیابت دارد و پوکی استخوان هم گرفته است.
فوتبال را از جوانان بهمن و زیر نظر فرهاد کاظمی آغاز کرده و هم بازی پیروز قربانی و سعید بیگی بوده است. با توجه به بازی خوبش از آنجا راهی امیدهای استقلال میشود، تیمی که مربیاش مرحوم رضا احدی بود. پس از مدتی بازی در تیم پر طرفدار پایتخت برای گذراندن خدمت سربازی به فجر سپاه تهران میرود و با اتمام این دوران در استقلال نوین(کشاورز) هم بازی میکند و از آنجا راهی ماشین سازی میشود. تیمی که یکی از بازیکنان تاثیر گذار آن بوده و قبل از ابتلا به بیماری بازوبند کاپیتانی آن را بر بازو میبست.
پاژخ در مورد چگونگی مبتلا شدن به این بیماری میگوید: سال 83-84 در یکی از اردوهای تیم در تبریز پس از اینکه از خواب بیدار شدم چشمهایش قرمز و دهانم زخم شده بود از بینی ام خون میآمد و پس از اینکه به پزشکان مراجعه کردم مشخص شد که دچار بیماری پوستی شدهام. در آن اردو این اتفاق فقط برای من افتاد. حدود 12 سال است با این بیماری دست و پنجه نرم میکنم و دیابت گرفته و پوکی استخوان هم دارم. دوبار هم چشمهایم را عمل کردهام. متاسفانه این بیماری درمان ندارم و فقط باید دارو مصرف کنم تا بیماری کنترل شود.
از مسئولان ماشین سازی گلایه دارد که پس از این اتفاق کمکی به او نکردند: «مسئولان تیم وقتی دیدند دیگر توان بازی ندارم و در سال آخر نیمی از قرارداد 20 میلیون تومانی ام را هم ندادند، در حالی که کاپیتان تیم و یکی از بازیکنان تاثیرگذار بودم. متاسفانه هیچ کس از وضعیتم خبر ندارد.»
هزینههای درمان را چطور پرداخت میکنید؟
بیمه سلامت دارم، اما آن هم جوابگو نیست. فعلا که بستری هستم و چند عمل هم باید انجام شود. نمیدانم هزینههای درمانم چقدر میشود و هنگام مرخص شدن مشخص میشود.بیمه تامین اجتماعی داشتم، اما به دلیل اینکه حق بیمه زیاد بود، دیگر نتوانستم پرداخت کنم.
سعید در زندگی متاهلی نیز به مشکل خورد و پس از اینکه دچار این بیماری شد همسرش درخواست طلاق داد « بعد از اینکه مشخص شد این بیماری را دارم یک دفعه و بدون اینکه اطلاع داشته باشم همسرم درخواست طلاق داد و مهریهاش را به اجرا گذاشت و ماشین و منزلم را در تبریز مصادره کردند.»
شانس بازی در لیگ برتر نداشتید؟
نادر دست نشان مرا میشناخت و به فوتبالم علاقه داشت و میگفت یکی از بهترین هافبک های ایران هستی و هنگامی که به مس کرمان رفت، درخواست داد که در آنجا بازی کنم و حتی تا پای بستن قرارداد هم رفتیم، اما بیماری توانی برای بازی نگذاشته بود. سرعت خوبی داشتم و مثل فشفشه میرفتم! اما قسمت نشد در لیگ برتر بازی کنم.
چرا در همان استقلال ادامه ندادید؟
به دلیل اختلافاتی که با مرحوم رضا احدی داشتم ترجیح دادم نمانم. از کم بازی کردن خسته شده بودم و به همین دلیل رفتم ماشین سازی. زمانی که به استقلال نوین(کشاورز) رفتم به نوعی تیم ملی بودم و بازیکنان بسیار خوبی حضور داشتند. هاشم حیدری، فرشاد فلاحت زاده، مهرانپور و محمد تقوی همبازیان در آن تیم بودند.
ظاهرا یک بازی هم با ماشین سازی مقابل پرسپولیس در جام حذفی انجام دادید؟
بله فکر میکنم سال 83 یا 84 بود در جام حذفی با این تیم بازی کردیم. مسابقه در ورزشگاه تختی و پخش مستقیم بود. بازی خوبی انجام دادم و علی پروین مربی پرسپولیس بود. حتی وقتی در خدمت بودیم به اردوی تیم ملی دانشجویان هم دعوت شدیم که در آن دوره برگزار نشد.
پدرت هم در ماشین سازی بازی میکرد و رفتنت به این تیم به خاطر پدرت بود؟
به خاطر او نبود، اما پدرم را آنجا به خوبی میشناختند. عمویم هم در تراکتورسازی بازی میکرد.
از وضعیت ماشین سازی اطلاعی داری؟
خبری ندارم و فقط میدانم در لیگ یک حضور دارد.بازی های لیگ برتر را از تلویزیون میبینیم.
درخواستت از اهالی فوتبال چیست؟
آنقدر مطرح نبودم که کسی مرا بشناسد، اما به هرحال در فوتبال بودهام و امیدوارم توجهی شود تا از این وضعیت خلاص شوم.